پاپ_آپ

آخرین مطالب

آخرین ارسال های انجمن

منطق های پژوهش اقلیمی از نظر استاد عساکره

منطق پژوهش شامل قواعد و قوانین هدایت اندیشه و استدلال جهت دستیابی به اهداف پژوهش است. تحلیل، تعبیر و تفسیر رویدادها در اقلیم شناسی می بایست بر حسب قواعد و قوانین صحیح اندیشه و استدلال صورت گیرد. در این راستا از الگوهایی بهره گرفته می شود که واقعیت های اقلیمی به بهترین وجه ارائه گردد. به عبارت دیگر، با به کارگیری منطق صحیح، بین یافته های ذهنی و دنیای واقعی قرابتی قابل قبول ارائه می شود. این رویه منجر به نوعی تبیین و تعیین رابطه (ها) می گردد.

به طوركلی منطق های مورد استفاده در پژوهش برخاسته از دیدگاه های پژوهشگر است. این منطق ها در یك طبقه بندی كلی و برای حل مسائل پژوهشی کلیه علوم، به دو گروه منطق های « دو ارزشی» و « چند ارزشی » قابل افراز هستند كه با تعمیم آنها به دانش اقلیم شناسی معرفی خواهند شد:

منبع:

خبرنامه انجمن ایرانی اقلیم شناسی


 

منطق دو ارزشی

منطق دو ارزشی مبتنی بر اصل دوگانگی است، لذا در این منطق با گزاره هایی روبرو هستیم که فرض می شود درست یا نادرست هستند. حوزه ای از این منطق که صرفاً با گزاره ها (عبارت هایی درست یا نادرست) سر و کار دارند، منطق گزاره ها «متغیرهای گزاره ای» نامیده می شود. در منطق دو ارزشی پدیده ها در دو حالت درست یا غلط شناورند. برای مثال موضوعات یا كلاً درست یا كلاً نادرست هستند. در واقع براساس این منطق، منطق صحت و سقم، سیاه و سفید است. به این شیوه در علوم كامپیوتر و به زبان ماشین منطق صفر و یك گفته می شود. در این منطق دنیای خاكستری ( حد واسط سیاه و سفید) وجود ندارد. در این منطق، « موضوع ها » مفاهیم دقیق و مشخص و « محمول ها » ویژگی هایی دقیق هستند. در منطق کلاسیک با متغیرهایی سر و کار داریم که مقادیر آنها دقیق هستند. برای مثال متغیر بارش بر حسب میلی متر با مجموعه مرجع[200 , 0 ] را در نظر بگیرید. مقادیر این متغیر، اعدادی مانند 32، 5/75 و 115 و... هستند. همچنین هر زیر مجموعه نظیر [50,0] برای توصیف مقادیر بارش کمتر از 50 میلی متر است و ... .

منطق دو ارزشی دو رویکرد منطقی شامل « منطق استقرایی» و « منطق قیاسی» را در بر می گیرد.

منطق استقرایی: در منطق استقرایی حرکت ذهن از اجزاء ( افراد) معدود یک مجموعه آغاز می شود. سپس یافته های حاصل از مشاهدۀ این اجزاء با ضریب اعتماد معلوم و قابل قبول و نیز تحت شرایط خاص به كل مجموعه تعمیم می یابد. این تعمیم، روابط بین پدیده های مشاهده شده را بر اساس قوانین علّی تبیین می كند. بدین ترتیب از معدود واقعیت های موجود، نظریه شكل می گیرد. چنان چه واضح است این منطق سرشتی احتمالی را در بر می گیرد؛ بدین معنی كه در شرایط معین یك نوع نتیجه مشخص با اعتماد (احتمال) مشخص قابل برآورد و تعمیم می باشد. بنابراین استنباط های حاصل از منطق استقرایی مبتنی بر قوانین آمار، احتمال و فرایندهای تصادفی است.

میزان قطعیت احکام حاصل از این منطق به كفایت طول دوره آماری یا تعداد ایستگاه های یك ناحیه در تعمیم خصوصیات اقلیمی یك منطقه وابسته است. برای مثال داده های جمع آوری شده از ایستگاه های اقلیم شناسی یا سینوپتیك یك محدوده (مثل استان خوزستان) و تعمیم مقادیر به کل پهنه مورد بررسی، نوعی استقراء به شمار می آید. این استقراء هم در مقیاس زمانی و هم در مقیاس مكانی قابل تعمیم است. مثلاً برای داوری درباره هنجار اقلیمی یك عنصر در هر محل می بایست طول دوره آماری مشخص در دست باشد تا مشخصۀ آن عنصر اقلیمی برای دوره های طولانی تر و یا كوتاه تر یك سطح مرجع در نظر گرفت. در مقیاس مكانی نیز می توان تعداد ایستگاه ها و پراكنش آنها در یك محدوده را نماینده آن محدوده در نمایش شرایط اقلیمی تلقی نمود.

منطق قیاسی: در منطق قیاسی موارد جزئی بر اساس نظریات كلی برآورد و تبیین می شود. در واقع مسیر حركت ذهن در این استدلال برخلاف منطق قیاسی، از كل به جزء است. دراین نوع منطق از یك قانون عمومی و كلی برای پیش بینی موارد جزئی یاری می جوئیم. در واقع این منطق در صدد است که قوانین کلی را بر مشاهدات، به بوتۀ آزمایش بگذارد. این منطق به سبب ویژگی های خاص خود، یکی از قوی ترین منطق های تبیین به شمار می آید. بدین معنا كه اطلاعات تبیین كننده ای كه از آن به دست می آید موجب تكوین یك گزاره تبیین شونده و دلیل قاطع برای تبیین رویدادهاست. بدین جهت است كه از این منطق برای تدوین فرضیه های تحقیق استفاده می شود. بررسی های مبتنی براین منطق با استفاده از قوانین قطعی ریاضی صورت می گیرد. منطق قیاسی بر این استدلال استوار است که پدیده ها با توجه به وضعیت شان به صورت کوچک تر قابل بازسازی است تا بهتر مورد بررسی و شناسایی شوند. منطق قیاسی به چهار شكل (قطعی، احتمالی، تکوینی و نقشی) در تبیین پدیده ها قابل استفاده است:

1 ـ قیاس قطعی: نوعی قیاس است كه بر اساس یك سری گزاره های تجربی، قوانین و یا نظریات اصلی و یا بر پایه توالی وقایع بنا نهاده شده است. در این نوع قیاس تبیین و پاسخ سوالات « چرا» و « چگونه » در معرض توجه است. مثالی از این نوع قیاس، توجیه بارندگی در یك روز مشخص است. در این راستا قیاس قطعی در توجیه بارندگی به وسیلۀ این قانون كه « بارندگی به علت مهیا شدن عامل صعود رخ داده است» حاصل می شود. بدیهی است قانون مزبور حاصل توالی گزاره های دیگری است كه قانون فوق را ایجاد نموده و بیان گر نحوه تكوین رویداد بارندگی است. به عنوان مثال وقتی هوا صعود می كند، سرد می شود، رطوبت موجود در هوای سرد متراكم می شود و ...

2 ـ قیاس احتمالی: در این نوع قیاس یك رویداد یا پدیده به طور شرطی و در یك بازه اطمینان بیان می شود. مثلاً در صورتی كه زبانه پرفشار سیبری وارد ایران شود و همزمان با آن بادهای غربی با حرارت و رطوبت كافی به سمت ایران حركت كند، بارش های جبهه ای بر ایران حادث خواهد شد.

3 ـ قیاس تكوینی: در این قیاس وقایع از طریق توصیف توالی رویدادها و سابقه های تاریخی تحولات تبیین می گردد. برای مثال پی گیری مسیر سیكلون های مدیترانه و ردیابی پرفشارهای مهاجر موثر بر یخبندان های ایران بر اساس روند و مسیر گذشته آن ها، توالی زمانی و محل تشكیل آنها صورت گرفته است.

4 ـ قیاس نقشی: در این قیاس هر پدیده براساس نقش آن تبیین می شود. مثلاً در تبیین خشكسالی می توان از نقش و هم آرایی سامانه های فشار سخن به میان آورد. در این صورت علت خشكسالی بوسیله نقش الگوهای فشار تبیین می شود.

منطق چند ارزشی

یكی از دانشمندان ایرانی الاصل به نام « عسگر لطفی زاده» اعتقاد داشته كه تمامی پدیده ها را نمی توان تنها به دو صورت صحیح یا غلط تقسیم بندی نمود؛ بلكه باید به طور نسبی سنجیده شوند و برای آنها درجه بندی قائل شد. بیشتر چیزهایی كه درست به نظر می رسند « نسبتاً درست هستند». در مورد درستی و نادرستی پدیده های واقعی همواره درجاتی از « عدم قطعیت» صدق می كند. این ایده كه در سال 1965 ارائه شده بود به « منطق فازی» موسوم است. وی فازی را به عمد و درست مقابل واژه « دقیق و صریح» كه مهم ترین ویژگی منطق علمی قلمداد می شد، انتخاب نمود تا تضاد میان این دو منطق را نشان دهد. فازی در لغت به مفهوم « مبهم، گُنگ، نادقیق، گیج، مغشوش، درهم و نامشخص» و نیز مبنای منطق چند ارزشی است. در منطق چند ارزشی تنها دنیای صحیح و غلط یا سیاه و سفید معنی ندارد. در این منطق دنیای خاكستری ( حد واسط سیاه و سفید)، دنیای واقعی را شکل می دهد.

منطق فازی همه چیز را نسبی تلقی می كند و برای هر سوال چند انتخاب و شاید طیف نامحدودی از انتخاب ها وجود دارد. این بدان معنی است كه به جای حالت دودویی یا باینری ( منطق صفر و یك) حقیقت را به شكل كسری ارائه می نماید. یعنی مقادیر معادل صفر یا فقط یك نخواهد بود بلكه هر عدد بین صفر و یك می تواند باشد. براین اساس قطعیت در این مفهوم بی معنی است. لذا مرزهای قطعی در فرایندهای زمانی مكانی قابل تعریف نیست. زیرا پدیده ها به آرامی درهم فرو می روند و تغییرحالت آنها بسیار آرام است. در گفتار طبیعی جملاتی را به کار می بریم که حاوی سورهای نادقیق و مبهم هستند. مانند: در تقریباً نیمی از فصل زمستان در آستارا باران می بارد. سوری نادقیق و مبهم است. این سورها به سورهای زبانی موسومند.

شایان توضیح است كه بین منطق فازی و قوانین احتمالاتی تفاوت آشكاری وجود دارد. زیرا نگرش احتمالاتی فرض را بر موضوع مشخص و دقیقاً دو مقداری قرار می دهد. در این نگرش احتمال رخداد پدیده ها وقوع و عدم وقوع آن را بیان می کند، اما در منطق فازی، عناصر درجاتی از عضویت در یك مجموعه را احراز می كنند و حالت میانه دارند، یعنی: مقادیر رخداد یا عدم رخداد، زیر مجموعه هایی از بازة 0 و 1 هستند. بنابراین در منطق فازی برخلاف منطق كلاسیك که در آن محمول ها كاملا معین است، محمول می تواند فاقد قطعیت باشد. از این رو در منطق كلاسیك تنها دو سور«عمومی» و« وجودی» ( همه و بعضی) وجود دارد؛ در حالی که منطق فازی از سورهای مختلف (اكثر، خیلی، بندرت، خیلی كم و...) استفاده می كند. بنابراین درمنطق كلاسیك تنها قیدی كه معنای گزاره را تغییر می دهد قید نفی است اما در منطق فازی قیدهای تعدیل، تشدید و... (خیلی، كمابیش، كمی، خیلی خیلی و.) برای بیان اندیشه استفاده می شود.

به طور كلی منطق فازی امكان استدلال تقریبی را مهیا می سازد. بدین معنی كه می توان نتایج نادقیق و تقریبی را از مجموعه شرایط نادقیق به دست آورد. استدلال تقریبی هدف نهایی منطق فازی است. منطق كلاسیك یك وجه توصیفی دارد كه همان وجه درستی گزاره هاست و هر گزاره یا استنتاج از جنبه درستی سنجیده می شود؛ درحالی كه منطق فازی، در مقابل هر گزاره (برای مثال گزارة « هوا ابری است.») سه وجه توصیفی درستی ( مانند آن كه بگوییم: « تقریباً درست است.»)، توصیف احتمالی (مانند آن كه بگوییم: « تقریباً محتمل است.» ) و توصیف امكانی (مانند آن كه بگوییم: « خیلی ممكن است.») وجود دارد. در وجه اول گزاره به وسیله یك توصیف درستی، در وجه دوم بوسیله توصیف احتمالی و در وجه سوم به وسیله یك توصیف امكانی ارزیابی شده است.

به وضوح می توان دریافت كه این منطق قابلیت های خود را در دیدگاه سیستمی نمایان می سازد. زیرا در این دیدگاه فرایندهای غیرقطعی حاصل برهم كنش اجزاء، شکل های متنوعی را تولید می نماید كه در نمودار لورنز نمونه ای از آن مشاهده شد. لذا منطق علمی فاقد صلاحیت لازم برای بررسی های سیستمی پدیده هاست؛ زیرا سامانه های محیطی و از جمله دستگاه و خرده دستگاه های اقلیمی با منطق فازی سازگاری بیشتری دارند. همچنین مرزها در سامانه های محیطی با دقت و صراحت از یكدیگر تفكیك شدنی نیستند و نمی توان تغییر و تبدیل در این مرزها و به طور کلی رفتار یك سیستم را با منطق صفر و یك ارزیابی نمود. منطق فازی ریاضیات و احتمالات مربوط به خود را ارائه می دهد كه تفاوت بنیادی با قوانین احتمال یا ریاضی كلاسیك دارد.

-

مطالب مرتبط

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش